Document Type : Original Article
Authors
1 philosophy department, faculty of law, theology and political sciences, islamic azad university, research and sciences branch, tehran, iran
2 philosophy department,, faculty o,f theology, tehran university, tehran, iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
طرح مسأله و پیشینه بحث[i]
سهروردی در رسالات و نیز داستانهای رمزی خویش برای درک حقیقت و دست یافتن به حکمت حقه بر عمل (اخلاق و سیر و سلوک) تأکید کردهاست. در آثار سهروردی میتوان شواهدی به نفع تأکید بر عمل نسبت به نظر یافت. این مطالب بیشتر در مقدمههایی که او بر آثار خویش نوشته و نیز فصلهای آخر رسالات او و نیز داستانهای رمزیاش دیده میشود. همانطور که بیان خواهد شد، سهروردی علاوه بر فرائض دینی و حکمت عملی رایج ارسطو که تاکیدش بر اعتدال است، عرفان (سلوک و ریاضت) را نیز جزئی از حکمت عملی خویش میداند، هم در اخلاق و هم در سیاست. حکمت عملی به معنای ذکر شده که میتوان آن را حکمت عملی اشراقی دانست، در مکتب اشراقی سهروردی دارای نقش حیاتی است. در اندیشه او حکمت عملی و حکمت نظری دارای ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر هستند و قواعد اشراقی جاری در حکمت نظری او، در حکمت عملیاش هم در جریان است. (نظیری و دیگران، 1398: 85-86) پیش از سهروردی، حکمت نظری دارای اهمیت فوقالعادهای بود، اما او با اشاره به تکلفات بیش از حد مشائیان در منطق و نیز در حکمت نظری و حکمت بحثی، به این مطلب پرداخت که روش نزدیکتر و مطمئنتری برای دریافت حقایق وجود دارد که همان روش کشفی یا ذوقی است (سهروردی، 1380 ج2: 10) که در حیطه حکمت عملی اشراقی میگنجد.
در باب پیشینه بحث باید گفت در زمینه توجه به عمل نزد سهروردی چند مقاله و پایاننامه موجود است. از جمله در پایاننامه ارتباط عمل و نظر در حکمت مشاء و اشراق (چزانی شراهی، 1393) به رابطه عقل نظری و عقل عملی و نیز لزوم اتحاد عمل و نظر در دیدگاه سهروردی و دیالکتیکی بودن رابطه عمل و نظر و تأثیرگذاری این دو بر یکدیگر پرداخته شده است. نیز مقاله مبانی حکمت ذوقی و حکمت خالده از نظر شیخ اشراق (انواری، 1392: 785-805) که در آن به جنبههای عملی حکمت اشراق توجه شده و به مسأله خودشناسی به عنوان غایت حکمت ذوقی و نیز وابستگی حکمت ذوقی به عمل پرداخته شده است. همچنین دکتر نصر در مقدمه جلد سوم مجموعه مصنفات شیخ اشراق نیز بر اهمیت عمل نزد سهروردی تأکید کرده است. (نصر، 1380 ج3: 34-36) هرچند که در موارد مذکور به موضوع عمل در اندیشه سهروردی پرداخته شده، اما در هیچ یک در باب ارجحیت عمل بر نظر سخنی به میان نیامده است. در نوشتار حاضر ابتدا توضیح مختصری در باب حکمت عملی و حکمت نظری ارائه میگردد و سپس دلایلی ذکر میشود که با توجه به آن دلایل میتوان تقدم بالشرف حکمت عملی بر حکمت نظری را نتیجه گرفت. این دلایل از اندیشههای مکتوب سهروردی و نیز با توجه به خط مشی عملی او استخراج و استنباط شده است.
سهروردی رسالهای جداگانه در باب حکمت عملی، به رشته تحریر درنیاورده و نظرات خود درباره حکمت عملی را در خلال اندیشههای خویش در باب حکمت نظری نگاشتهاست. با مراجعه به آثار سهروردی در باب حکمت عملی میتوان به دو مطلب مهم و کلی دست یافت: 1) او در آثار خویش تنها دو شاخه حکمت عملی -اخلاق و سیاست- را بررسی میکند و در باب تدبیر منزل تنها به ذکر عنوان و نام آن و تعریف مختصری از آن در یکی از آثار خویش، رساله تلویحات، اکتفا میکند(سهروردی، 1380 ج1: 3) و مطلبی در باب تدبیر منزل ندارد. او در برخی آثار خویش تقسیمبندی رایج مشائین از حکمت و حکمت عملی را ذکر میکند؛ به این ترتیب که در رساله تلویحات علاوه بر تقسیم حکمت به نظری و عملی، سه شاخه حکمت عملی را نیز به اختصار تعریف کردهاست(همان: 2-3) و در رساله المشارع و المطارحات(همان: 194) و اللمحات(سهروردی، 1380 ج 4: 211) تنها تقسیم حکمت به نظری و عملی را بدون ذکر سه شاخه حکمت عملی بیان کردهاست. در آثار دیگرش اثری از این تقسیم دیده نمیشود. او در مهمترین اثر اشراقی خویش- حکمةالاشراق- این تقسیمبندی را مطرح نکردهاست. 2)حکمت عملی سهروردی را میتوان مجموعهای سه بخشی متشکل از فرائض و سنن، اخلاق و عرفان دانست؛ زیرا او آنجا که از اخلاق و سیاست سخن میگوید ضرورت عمل به فرائض و سنن شرعی، اعتدال قوا و تأله و ذوق و ریاضت و ارتباط با عالم مثال را نیز متذکر میشود ( سهروردی،1380 ج3: 392-399 ؛ 185-188؛ ج4: 102-104 ؛129-139) در باب اهمیت عرفان و ریاضت و سلوک به عنوان بخشی از حکمت عملی سهروردی باید گفت، او هنگامی که در آثارش از فضایل اخلاقی و کمال سخن میگوید، از کمال و لذتی نام میبرد که جز از طریق سیر و سلوک و ریاضت حاصل نمیشود. کمال مورد نظر او، ارتباط با عوالم برتر بخصوص عالم مثال و لذت مورد نظرش، لذت روحانی است.(سهروردی، 1380 ج3: 68-74) نیز در بحث سیاست و ویژگیهای های حاکم، در هر موضع از آثار خویش که از سیاست و ویژگیهای حاکم مطلوب خویش سخن میگوید، تاله، ریاضت و ارتباط با عالم مثال را برای او ضروری میداند، به نحوی که مشروعیت حکومت حاکم را در گرو ارتباط با عالم مثال ذکر میکند تا حاکم، دستورات اداره جامعه را از آن عالم دریافت کند(همان: 184-188) با توجه به ویژگیهای حکمت عملی سهروردی از حکمت عملی او میتوان با نام حکمت عملی اشراقی و به تبع آن اخلاق اشراقی و نظام سیاسی اشراقی سخن گفت که دو عنصر اصلی آن ریاضت و ارتباط با عالم مثال است. دکتر ضیائی نیز در مقدمه شرح حکمةالاشراق، عبارت «آیین سیاسی اشراقی»را بکار برده است (شهرزوری، 1380: 45).
همانطور که بیان شد سهروردی دیدگاههای خود درباره حکمت عملی را در خلال نظرات خویش در باب حکمت نظری نگاشته است. با توجه به دیدگاه او در باب شیوه دست یافتن به معرفت که روشی شهودی است، این نحوه از نگارش را میتوان گواه بر این مطلب دانست که او نظر و عمل را جدا از هم نمیداند و آنها را در کنار هم سودمند و ارزشمند به حساب میآورد و توجه به اندیشه های او نشان میدهد که بین نظرات او در این دو شاخه حکمت، انسجام و هماهنگی وجود دارد (نظیری و دیگران، 1398: 85-86). او بر تأله و ذوق بیش از بحث تأکید دارد، چه در باب سیاست و ویژگیهای حاکم شایسته(سهروردی، 1380 ج2: 12-13) و چه در باب شیوه دستیافتن به حقایق و بهخصوص حقایق حکمت اشراق. (همان: 10) تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری نزد سهروردی که در این نوشتار مورد نظر است و دلایل آن در ادامه، ذکر خواهد شد، تقدم بالشرف است نه تقدم زمانی، زیرا سهروردی در مواضع مختلف آثار خویش بر تقدم زمانی حکمت نظری بر حکمت عملی تاکید کردهاست، از جمله در حکمةالاشراق در وصیت خویش توصیه کرده که «این کتاب را جز به اهلش ندهید، یعنی به کسی که در طریقه مشائیان استحکام یافته باشد و آن را به خوبی آموخته باشد و دوستدار انوار الهی باشد و قبل از شروع مطالعه این کتاب، باید چهل روز ریاضت کشد و از خوردن گوشت حیوانات خودداری کند و باید کم خورد و در نور الهی اندیشه کند و به آنچه قیّم به کتاب امر کرده است، عمل کند».(سهروردی، 1380 ج2: 258) او در مقدمه مشارع و مطارحات نیز بر فراگیری علوم بحثی یا نظری تأکید میکند و میگوید «هر کس که در علوم بحثی دستی ندارد، راهی به سوی کتاب من موسوم به حکمةالاشراق ندارد ... هنگامی که شخص در علوم بحثی، استحکام یافت و آن را خوب فراگرفت باید با حکم قیم علی اشراق ریاضتهای مبرقه را آغاز کند تا برخی مبادی اشراق بر او عیان شود».(سهروردی، 1380 ج1: 194) سهروردی در رسالات مختلف خویش مضامینی مانند کاهش شواغل برزخی و رهایی از آن و پیوستن به عالم برتر را که از طریق تهذیب و تزکیه نفس و ریاضت حاصل میشود همواره تکرار میکند.(سهروردی، 1380 ج1: 500-504 ؛ ج2:223-229؛ 239-236؛ ج3: 171-173؛ 67-70 ؛ ؛ 78-81 ؛ ج4: 120-122 ) در ذیل به دلایل تقدم بالشرفِ حکمت عملی بر حکمت نظری در مکتب اشراقی سهروردی میپردازیم.
در باب تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری در اندیشه شیخ اشراق، میتوان دو دسته دلیل ارائه کرد: یکی دلایل مبتنی بر اندیشههای مکتوب سهروردی و دیگری دلایلی که با توجه به خط مشی عملی او میتوان به آنها پرداخت.
2-1. دلایل مبتنی بر اندیشههای مکتوب سهروردی
در ذیل چند دلیل به نفع تقدم بالشرف حکمت عملی بر حکمت نظری بر اساس اندیشههای مکتوب سهروردی با توجه به آثار مختف او ارائه میگردد.
2-1-1. ارجحیت روش کشفی و ذوقی بر روش بحثی و ارتباط حکمت ذوقی با عمل
سهروردی در آثار خویش علاوه بر روش بحثی، از روش دیگری نیز سخن میگوید و بر آن تأکید میکند. یکی از محققین در این باره میگوید: «سهروردی در آثار خویش کوشیده تا تدوین جدیدی از فلسفه و حکمت شکل دهد. تکیهگاه این تدوین که زبان تخصصی ویژهای دارد، تأکید بر عمل بدیع شهود است. بر اساس نظر کربن، میتوان خودآگاهی را که در اندیشه سهروردی، اساس و نقطه آغازین شناخت به عنوان موضوع اولیه است، مبنای استدلال قرار داد».(ضیائی، 1391: 20) «در اندیشه سهروردی، نقطه آغاز بازسازی فلسفه، حکمت ذوقی است و نظامی کامل از حکمت اشراق بدست میدهد».(نوربخش، 1391 پاورقی معرفت و اشراق در اندیشه سهروردی: 21)
سهروردی در مقدمه حکمة الاشراق روش منتخب خود در مکتب اشراق را که روش بحث و ذوق است، بیان میکند. بر اساس سخنان سهروردی در این مقدمه، بحث و حکمت مشاء را میتوان تنها مقدمهای بر روش ذوقی دانست و پس از استحکام در روش بحثی باید به روش ذوقی روی آورد و در بحث توقف نکرد.(سهروردی، 1380 ج2: 12) او روش ذوقی را روشی قابل اطمینان میداند و میگوید «همانطور که ما محسوسات را مشاهده میکنیم و از این راه به برخی احوال آنها دانش یقینی مییابیم و سپس بر اساس این احوال، دانشها و علوم صحیحی را استوار میکنیم، پس همین طور اموری از وحیانیات را مشاهده میکنیم سپس اموری دیگر را بر اساس و پایه آنها نهاده و استوار میکنیم. کسی که روشش اینگونه نباشد از دانش ذکر شده، بهرهمند نخواهد بود و بازیچه شکها و تردیدها قرار خواهد گرفت».(همان: 13) او ضمن ذکر این نکته مهم که مطالب کتاب حکمة الاشراق برایش از راه ذوق در خلوات و منازلات حاصل شده است، دو کتاب التلویحات و اللمحات را با کتاب حکمه الاشراق مقایسه میکند و شیوه اتخاذی خود در حکمةالاشراق را متفاوت با دو کتاب مذکور میداند و دو کتاب ذکر شده را مشتمل بر قواعد مشائیان و خلاصه آنها بهشمارمیآورد اما ذکر میکند که این کتاب (حکمة الاشراق) روش دیگری دارد(که بنا به گفته شهرزوری در شرح حکمةالاشراق، این روش، روش کشفی و شهودی و ذوقی است: رک: شهرزوری، 1380: 20) و «شیوه ای نزدیکتر از شیوه دو کتاب مذکور دارد و منظمتر و منضبطتر است و مطالب آن با رنج کمتری حاصل میگردد».(سهروردی، 1380، ج2: 10) سهروردی درباره ارجحیت طریق کشف و ذوق در ادامه این بحث میگوید «پس از حصول مطالب این کتاب به طریقی غیر از طریق فکر و اندیشه، جویای برهان برای مطالب حاصل از ذوق و کشف شدم، اما هر گاه از آن براهین قطع نظر کنم، هیچ مشککی نمیتواند من را در مسائل آن به شک اندازد».(همان) او همچنین راه حکمةالاشراق را راه و طریقه یافت و ذوق، پیشوا و رئیس دانش و حکمت، افلاطون، هرمس و ... میداند و بار دیگر بر طریقه کشف و ذوق تاکید میکند.(همان) او همچنین در مرصاد عرشی رساله تلویحات میگوید «آنچه مربوط به تعلیم و تعلم است بخشی از آن نیز برای تو کافی است، ولی بر تو لازم است که بر علم تجردی اتصالی و دانش شهودی دست یابی تا در زمره حکماء قرار گیری».(سهروردی، 1380 ج1: 121) سهروردی تأله را نیز بر بحث ترجیح میدهد و در مقدمه حکمةالاشراق که رتبهبندی حکما را ذکر میکند، میگوید در صورت نبود حکیمی که متوغل در تأله و بحث است، حکیم متوغل در تأله میتواند، جانشین خداوند در زمین و حاکم باشد و جهان هیچ گاه از وجود حکیم متوغل در تاله خالی نیست و حکیم متوغل در بحثی که متوغل در تأله نباشد، شایستگی ریاست بر سرزمین خدا را ندارد.(سهروردی، 1380 ج2: 11-12) درباره ارتباط ذوق و تأله با عمل باید گفت با مراجعه به آثار سهروردی در زمینه تعریف تأله و حکیم متأله(حکیم متأله کسی است که بدنش برایش مانند پیراهنی باشد که هرگاه خواهد آن را بدر آورد و هرگاه خواهد آن را بپوشد... اگر بخواهد به عالم نور عروج میکند و به هر صورتی که اراده کند ظاهر میشود. توانایی این امور برای او از نوری حاصل میشود که بر او اشراق میکند.(سهروردی، 1380 ج1: 504-505) میتوان دریافت شرایطی که او برای رسیدن به این مقام ذکر میکند از طریق عمل و حکمت عملی میگذرد؛ زیرا او کسی را متأله میداند که نفسش را به طریقی قوی کند (سهروردی، 1380، ج3: 178-179) و شیوه قوی شدن نفس نیز همان طور که همواره سهروردی در فصلهای مربوط به نفس در رسالات و نیز در داستانهای رمزی خویش مطرح میکند همانا شناخت قوای نفس و به اعتدال و عدالت رساندن آنها و مهار آنها است. (همان: 393-394؛ 68-71 ؛170-173) برخی سهروردی پژوهان نیز به ارتباط تاله و ذوق با عمل و حکمت عملی توجه کردهاند، چنانکه دکتر رحمتی در پیشگفتار کتاب اسلام ایرانی، تأله را برابر با حکمت عملی دانستهاست.(رحمتی، 1397: 43) جان والبریج، تأله، ذوق یا اشراق را تجربه عرفانی میداند و دکتر عظیمی آن را تجربه دینی به حساب میآورد.(عظیمی، 1398: 25) همانطور که ذکر شد سهروردی، طریق حکمت ذوقی را طریقی غیر از بحث و فکر میداند که با توجه به سخنان سهروردی طریق دستیافتن به حکمت ذوقی، طریق عمل است. دکتر انواری در این خصوص میگوید: «حکمای ذوقی قائل به وابستگی عمل و نظر به یکدیگر هستند.... بر این اساس حکمای ذوقی، تاثیر امور غیرمعرفتی بر معرفت را میپذیرند».(انواری، 1392: 791) بر این مبنا، حکمت ذوقی به عمل وابسته است و شرایطی خاصی برای آموختن و شرایطی نیز برای آموزشدادن آن وجود دارد. (همان: 791-797) سهروردی شرایطی را در آثار مختلف خود برای آموختن حکمت ذوقی بیان میکند که همه در حیطه عمل است.(همان: 792-795) از جمله کاهش اشتغال به امور دنیوی جز به میزان ضرورت، تفکر قبل از تکلم، قرائت کلام وحی(سهروردی، 1380 ج4: 139)شبزندهداری، گوشهنشینی، گفتن ذکر و ...(سهروردی، 1380 ج3: 397-401)
عبدالرزاق لاهیجی درباره طریقه اشراقیان میگوید: «و اما طریقه اشراقیان نیز در حقیقت از طریق تحصیل علم نیست بلکه طریقه سلوک راه باطن است و مسبوق به سلوک راه ظاهر...»(دینانی، 1388: 92) سهروردی این مطلب را در مقدمه حکمةالاشراق بیان کردهاست.(سهروردی، 1380 ج2: 10) دکتر دینانی نیز در توضیح این مطلب میگوید: «سهروردی در سلوک معنوی خود از شهود و اندیشه استفاده کرده و دیگران را نیز به این شیوه توصیه کرده است. او منشاء علم خود را تنها استشراق می داند و برهان را تنها مؤید آن به حساب میآورد».(دینانی، 1388: 103)
با توجه به مطالب فوق، حکمت ذوقی و تأله، با عمل ارتباط مستقیم دارند و با توجه به ارجحیت آن نزد سهروردی نسبت به بحث، میتوان به ارجحیت عمل نسبت به نظر یا ارجحیت حکمت عملی نسبت به حکمت نظری دست یافت.
2-1-2. تقدم ذکر بر فکر
این عنوان برگرفته از فصل دهم رساله بستان القلوب شیخ اشراق است. سهروردی در فصل نهم و دهم این رساله از تخلق به اخلاق خداوندی که توصیه پیامبر صلوات الله علیه است سخن میگوید و خودشناسی، انجام فرائض و سنن و نیز معرفت حق را لازمه آن میداند و در ادامه اعمالی چون ریاضت و ذکر را نیز برای حصول این مهم، ضروری میشمرد و ذکر را دارای تاثیری عظیم در این راه میداند.(سهروردی، 1380 ج3: 390-400) عبارات سهروردی در این باره چنین است: «و فکر بعد از ذکر باشد، و ذکر را تاثیر عظیم است، و ارباب ذکر بهر وقتی پسندیده بودهاند».(همان: 397) او مطالبی را نیز در باب وجوب ذکر و انواع آن و نیز شرایط آن بیان میکند.(همان: 399-400) ارجحیت ذکر بر فکر را میتوان به ارجحیت عمل بر نظر یا تقدم بالشرف حکمت عملی بر حکمت نظری در راه حصول مطلوب توصیف کرد.
2-1-3. خودشناسی عملی
خودشناسی در مکتب اشراقی سهروردی دارای اهمیت زیادی است. او هر شناختی را متوقف بر شناخت خویش میداند: «فانّه لا یشعر بغیره من لا شعور له بذاته»(سهروردی، 1380 ج2: 117) شهرزوری نیز در باب اهمیت خودشناسی در مکتب سهروردی میگوید: «فهم کلام سهروردی و شناخت اسرارش برای کسی که سالک طریق او نباشد، مشکل است زیرا او حکمت خود را بر اصول کشفی و ذوقی مبتنی ساخته است و کسی که اصول آن را استوار نکند فروعش را درنمییابد و هر که از دنیا و آخرت مجرد نشود [سخنان او را ] نمیچشد و به طور خلاصه حل کتب او و مرموزاتش متوقف بر معرفت نفس است».(شهرزوری، 2007: 376) مطالب سهروردی در باب خودشناسی تنها در حوزه حکمت نظری نیست. بنا بر بیان دکتر نصر در مقدمه جلد سوم مجموعه مصنفات شیخ اشراق، فیلسوفان مکتب مشایی هنگام بحث از نفس بر بعد نظری آن تأکید داشتند(نصر، 1380 ج3: 36) اما سهروردی به موازات نقد مکتب مشایی در منطق و حکمت نظری، این انتقاد را در باب حکمت عملی نیز نشان داده و علاوه بر پراختن به بعد نظری بحث نفس و خودشناسی، به بعد عملی آن با تاکید بیشتری پرداخته و طرق استعلای بر قوا را به نحو عملی برشمرده و حتی داستان های عرفانی و رمزی را که می توان گفت موضوع اصلی آنها خودشناسی عملی و چگونگی رهایی از شواغل نفسانی است به رشته تحریر درآوردهاست.
علم النفس مورد نظر سهروردی را میتوان علم النفس اشراقی نامید.(همان) دکتر نصر علم النفس اشراقی سهروردی را این طور توضیح میدهد: «علم النفس سهروردی ثمره بحث نظری نیست بلکه محصول یک دروننگری و آگاهی به ضمیر است که فقط از طریق ریاضت و مهار کردن اژدهای نفس اماره امکان پذیر است. در اینجا است که فرق اصلی بین حکمت مشائی و اشراقی آشکار می شود و انسان به وضوح درک میکند که علم النفس اشراقی از مشاهده و سیر درونی که نتیجه حکمت عملی و بکار بستن اصول اخلاقی و عرفانی است بهدست میآید نه از صرف بحث و فحص و قیل و قال و به همین جهت هدف این علم، متوجه کردن طالب به امکان نجات از قید محدودیت های مادی و وصال به آزادی واقعی است که فقط در افق بی انتهای فضای عالم ملکوت امکانپذیر است.»(همان)
سهروردی در آثار مختلف خود بعد از ارائه بحث نظری در باب قوای نفس -که غالبا نیز مختصر است- به بحث غلبه بر قوای نفس و کاهش شواغل برزخی و ارائه راهکار عملی برای غلبه بر قوا و کاهش شواغل جسمانی میپردازد.(سهروردی، 1380 ج3: 392-399 ؛ 185-188؛ ج4: 102-104؛ 129-139) در الواح عمادی با تأکید بر شناخت نفس «رستگاری یافت و استکمال آن کس که او را شناخت، و زیانکار گشت آن کس که او را درنیافت»(سهروردی، 1380 ج3: 126) و با ذکر «من عرف نفسه فقد عرف ربه»(همان: 140) بر پاکی نفس و کمکردن شهوات(همان: 152) و استیلا بر قوای بدنی(همان: 171) تأکید میکند و اثرات مترتب بر آن(ارتباط با عالم مثال و منفعل شدن نفوس از او و متأثر شدن ماده از او) را ذکر میکند.(همان: 184-188) بخشهای انتهایی کتاب حکمةالاشراق نیز بر پرداخت عملی به خودشناسی اختصاص دارد و طریق عملی در باب شناخت نفس و ارتباط با عالم برتر را ارائه میکند.(سهروردی، 1380 ج2: 236-260)
او در رساله بستان القلوب، خداشناسی را متوقف بر خودشناسی دانسته و بیان میکند که معرفت حقتعالی بر خاص و عام واجب است و چون معرفت حق بر معرفت نفس موقوف است پس معرفت نفس نیز واجب است.(سهروردی، 1380 ج3: 374-375) او در شناخت نفس، بر نقش عمل -ریاضت و سیر و سلوک- تأکید میکند: «پس هر کس که نفس خود را بشناخت، بهقدر استعداد نفس او را از معرفت حق تعالی نصیبی بود و چندانکه ریاضت بیشتر کشد و به استکمال نزدیکتر گردد معرفت زیادهتر میشود».(همان: 377) او در توضیح چگونگی شناخت خویش نیز بر عمل تأکید میکند، چنانکه ذکر میکند، ابتدا باید فرائض و سنن را انجام داد تا صحتی برای نفس حاصل شود و مستعد شناخت خویش گردد و سپس قوای ظاهر و باطن و شهوانی و غضبی و ضرر و نفع آنها را بشناسد و بر آنها فرمان براند تا آنها محکوم باشند و او حاکم و نیز بداند از کجا آمده و به کجا خواهد رفت و تلاش کند که به آن عالم بپیوندد و این مرتبه با عمل صالح محقق میشود. مرتبه بعد که مردن اختیاری است به این صورت محقق میگردد که شخص چنان بر قوایش حاکم شود که هرگاه بخواهد آنها را معزول کند.(همان: 393-394)
او در رساله الابراج که از واژگان رمزی و تمثیلی درباره بازگشت به وطن اصلی(عالم علوی) سخن میگوید و شرط آن را حل طلسم بشری میداند، طریق حل این طلسم را غلبه بر قوای نفس میداند. او هر یک از ده قوه ظاهری و باطنی نفس را به شخصی یا چیزی تشبیه میکند که سالک باید از آنها بگذرد و در آن توقف نکند و اسیر آن نشود.(سهروردی، 1380 ج3: 462-471) سخن سهروردی در این رساله، در باب قوای نفس، بحث نظری نیست، بلکه در تأکید بر عمل و گذر از این قوا و تسلط بر آنها و گرفتار نشدن در دام آنهاست.
همانطور که بیان شد داستانهای رمزی سهروردی بیانگر سیر و سلوک نفس و خودشناسی عملی است، بخصوص داستان غربت غربی او. در این داستان، شخص از غربت غربی خود آگاه می شود و با شناخت اصل ملکوتی خویش و موطن اصلی خویش با سیر و سلوک به وطن اصلی خودش که شرق است هدایت میشود. این سلوک، مستلزم وجود عالم مثال است.(کربن، 1373: 302)
خودشناسی عملی با توجه به مراحل نظام کلی فلسفه اشراق نیز آشکار است. نظام کلی فلسفه اشراق را میتوان، بنا بر بیان دکتر ضیائی در مقدمه شرح حکمةالاشراق، دارای چهار مرحله دانست که دربرگیرنده ساختمان فلسفی ذیل است:
1.«همان طور که سهروردی بارها در رسائلش به تأکید بیان کرده، قدم ضروری نخست در راه حصول شناخت اشراقی، مرحله تزکیه نفس و آمادهشدن برای مکاشفه و درک نور الهی است. در این مرحله فرد-موضوع مدرِک- از خود خویش، که همان منِ برترش و انائیت متعالیهاش است، آگاه میشود و به واسطه مشاهده و حدس فلسفی که پس از ریاضات طولانی قوی شده است، عالم برتر و جهان مینوی و هستی یزدانی را تصدیق میکند. 2.مشاهده انوار الهی و کسب انوار اسفهبدی از جانب نورالأنوار و هورخش بزرگ توسط روان بخش(عقل فعال یا واهب الصور) مرحله بعدی است. 3. استفاده از حکمت بحثی و استدلال منطقی و علم صوری برای تشکیل نظامی سازمان یافته با استفاده از تجربیات مرحله اول و دوم، مرحله سوم است. 4. تدوین نتایج فلسفی که طی مراحل اول تا سوم حاصل شده» مرحله آخر است.(ضیایی تربتی، 1380: 38-39) همانطور که بیان شد نخستین مرحله از مراحل چهارگانه نظام کلی فلسفه اشراق مرحلهای است عملی که فرد با انجام اعمالی نفس خویش را تطهیر میکند و با انجام این اعمال از خود خویش، آگاه میشود و به خودشناسی دست می یابد و آماده تصدیق و درک عالم برتر و پروردگار هستی میگردد.
2-1-4. حکمت و وارثان و حاملان آن
توضیح سهروردی از حکمت بیانگر آن است که حکمت مورد نظر او تنها از حوزه نظر، حاصل نمیشود و دست یافتن به آن نیازمند انجام اعمالی است که او آن اعمال را به فراخور در آثار خویش گنجانده است و آنجا که از حکمت سخن گفته به تأله و ارتباط با عالم برتر نیز پرداخته است. سخنان او در این باره را میتوان نشاندهنده عدم کفایت حکمت بحثی و ضرورری بودن حکمت ذوقی دانست. وارثان حکمتی که سهروردی از آنان نام میبرد اشخاصی هستند که در حکمت بحثی توقف نکرده و آن را کافی ندانستهاند، بلکه حکمت عملی و عمل برایشان جایگاه ویژهای داشته است و بر آن تأکید کردهاند. حال به توضیح حکمت در نزد سهروردی و وارثان و حاملان آن از دیدگاه او میپردازیم.
برای دستیافتن به این منظور ابتدا تعریف فلسفه در اندیشه سهروردی را بیان میکنیم. او فلسفه را اینطور تعریف میکند: «فاذا اطلقت "الفلسفه" یعنی بها معرفه المفارقات و المبادی و الابحاث الکلیه المتعلقه بالاعیان، و اسم الحکیم لا یطلق الا علی من له مشاهده للامور العلویه و ذوق مع هذه الاشیاء و تأله». (سهروردی، 1380 ج1: 199) جملهای که او در انتهای این تعریف ذکر کرده است، نشان از میزان اهمیت حکمت عملی نزد او دارد. او بلافاصله بعد از تعریف فلسفه یا حکمت، ویژگی حکیم را ذکر میکند و در این ویژگی بر مشاهده امور علویه و داشتن ذوق و تأله تأکید میکند و بر اساس تعریف سهروردی از حکیم متأله در المشارع و المطارحات(همان: 503)دستیافتن به تأله از طریق اعمالی در حیطه اخلاق و عرفان حاصل میشود که سهروردی شرح این اعمال اخلاقی و عرفانی را که عبارتاند از رسیدن به حد وسط در قوا و کاهش شواغل جسمانی و رهایی از آن، از طریق ریاضتهای صوفیانه بارها در آثار خویش ذکر کرده است.
دکتر دینانی درباره حکمت مورد نظر سهروردی میگوید: «حکمت اشراقی، مشاهدهای وجدانی و معاینهای عرفانی است که بوسیله آن، حقیقت وجود چنانکه هست برای انسان پدیدار میگردد».(ابراهیمی دینانی، 1388: 70) «حکمت مشرقیان نیز جز نتیجه مکاشفه ذوقی و مشاهده وجدانی و ظهور و لمعان حضوری و تجلی انوار عقلی بر نفوس در حال تجرد و وارستگی چیز دیگری نیست».(همان)
مطلب دیگر اینکه هرچند که سهروردی مدتها نزد استادان زمان خویش به تحصیل فلسفه مشایی و حکمت بحثی پرداخت، معتقد است که حکمت با ظهور مشائیان، محتجب گشت (پورنامداریان، 1390: 23) کلمات سهروردی در این باره از این قرار است: «چنانکه علوم سلوک قدسی مندرس و راه به ملکوت مسدود گردید و سطرهایی چند از اقاویل باقی ماند که متشبه به حکما بدان فریفته گشت و خویشتن را در آنان شمرد و پنداشت که انسان به مجرد قرائت کتابی، بی آنکه طریق قدس بپیماید و انوار روحانی را مشاهده کند، میتواند از اهل حکمت گردد».(سهروردی، 1380 ج1: 361) این سخنان به وضوح بر این مطلب دلالت میکند که سهروردی، خود حکیم واقعی است که هم حکمت بحثی میداند و هم راه سلوک را پیموده و انوار روحانی را مشاهده کرده و دارای نیروهای روحانی و برتری است که او را قادر بر انجام اعمال خارقالعاده میکند.(پورنامداریان، 1390: 23) او با حکیم دانستن کسانی که سالک طریق قدسی هستند نه آنها که تنها قرائتکننده کتب هستند باز هم اندیشه خود را در باب ارجحیت عمل بر نظر بیان می کند زیرا سلوک از شاهراه اخلاق میگذرد و با عرفان ادامه مییابد.
سهروردی در خلسه معروف مشاهده ارسطو، حکماء حقیقی را بنا به گفته ارسطو در آن خلسه، حکمایی میداند که به حسب تجربه شخصی، از حکمت بحثی فراتر رفتهاند و در علم رسمی توقف نکردهاند و به علم حضوری اتصالی شهودی نائل شدهاند و علایق جسمانی آنها را به خود مشغول نکردهاست(سهروردی، 1380 ج 1: 74) مانند بایزید بسطامی، سهل توستری، حسین بن منصور حلاج، ابوالحسن جرجانی، ذوالنون مصری و امثال چنین افرادی که کمتر به بحث نظری میپردازند اما ید بیضایی در حکمت کشفی دارند، نه فلاسفهای که سلوکشان اندک اما حکمت بحثی آنها فراوان است که این بحثها جز با ریاضات و تجرد تمام و کامل نمیشود.(همان: پاورقی) در منامیه سهروردی، علت عدم توجه ارسطو به فیلسوفانی چون فارابی و ابن سینا و ... قلت سلوک و کثرت بحث است، زیرا حکمت با ریاضت و تجرد حاصل میشود و علت توجه به بایزید بسطامی و سهل تستری توغل آنان در ذوق و کشف است.(پورنامداریان، 1393: 18) دکتر دینانی نیز در این مورد میگوید: «سهروردی در مقام بیان خمیره حکمت و ترسیم خط معرفت چند تن از وارثان حکمت و حاملان معرفت را در دوره اسلامی نام برده که در زمره فلاسفه نبوده و عنوان فیلسوف در معنی مصطلح کلمه بر آنان اطلاق نمیگردد».( ابراهیمی دینانی، 1388: 63) «کسانی که سهروردی آنان را حاملان خمیره حکمت شناخته و نامشان را در آثار خود ذکر کرده، بیش از آنکه با استدلال و برهان عقلی سروکار داشته باشند اهل کشف و شهود بوده و با سرّ باطن و راز قلب مانوس میباشند به این ترتیب می توان گفت حکمت در اندیشه سهروردی با آنچه بسیاری از فلاسفه در این باب گفتهاند متفاوت است. وی در موارد بسیاری از حکمت سخن گفته و موضع خویش را در این باره روشن ساخته است. وصیتنامه سهروردی در آخر کتاب حکمةالاشراق به ثبت رسیده و ضمن آن ماهیت حکمت و راه و رسم سلوک فکری و معنوی در نظر وی منعکس گشته است. در این وصیتنامه حفظ اوامر و ترک نواهی خداوند و همچنین توجه تام به نورالأنوار و دوری جستن از آنچه بیمعنی است -چه در گفتار و چه در کردار- به علاوه قطع هرگونه خاطره شیطانی مورد تاکید قرار گرفته است».(همان: 63-64)
سهروردی در کتاب حکمةالاشراق (سهروردی، 1380 ج2: 157) حکمت اشراقی را با سه حکیم، هرمس، زرتشت و افلاطون پیوند میزند. وجه اشتراک این سه حکیم اشراقی که آراء آنان از منابع سهروردی در مکتب اشراق به شمار میآید، در این است که آنان دانش خود را از طریق بحث بهدست نیاوردهاند و از طریق کشف و ذوق یا حدس فلسفی به حقایق دست یافتهاند.(پورنامداریان، 1393: 15) سهروردی وجود مرشد را برای هدایت کسی که خواهان درک حکمت اشراقی امری ضروری میداند(سهروردی، 1380 ج1: 443)
توجه به این نکته در این بحث ضرروری است که سهروردی در عین توجه بیشتر به حکمت ذوقی از حکمت بحثی نیز غافل نیست (همان: 194) و بنا به گفته دکتر دینانی این مطلب، «تفاوت اساسی میان حکمت اشراقی در نظر سهروردی و عرفان مصطلح در نزد متصوفه» (ابراهیمی دینانی، 1388: 90) است.
با توجه به مطالب ذکر شده، حکمتی که سهروردی از آن سخن میگوید از رهگذر اندیشه صرف حاصل نمیشود و بنا بر بیان دکتر دینانی در مطلب فوق، حاصل «مشاهده وجدانی و معاینه عرفانی» است که این مشاهده و معاینه با رعایت دستوراتی در حوزه اخلاق و تزکیه نفس صورت میگیرد و حصول حکمت در اندیشه سهروردی نیازمند التفات به حوزه عمل و مقید بودن به آن است.
2-1-5. تصور و تصدیق
ارجحیت عمل بر نظر در دیدگاه سهرودی را میتوان در بحث تصور و تصدیق نیز مشاهده کرد. او در سه رساله التلویحات، المشارع و المطارحات و حکمةالاشراق به بحث تصور و تصدیق و نقد دیدگاه مشائین و ارائه نظر خویش پرداخته است.(ضیائی، 1391: 16 ؛ 133-136) سهروردی تقسیم علم به تصور و تصدیق را نقد میکند و معتقد است "مطلوب" یعنی مساله یا موضوع باید این چنین تقسیم شود(سهروردی، 1385: 7-11). او در برخی مواضع، علم حضوری را مطلوب میداند که شامل تصدیق نیز هست. اما در مواضع دیگر، امکان تمایز تصدیق را جایز دانسته به گونهای که به دنبال تصدیق، تصور میآید.(ضیایی، 1391: 134) «سهروردی تقسیم صوری مشایی از علم به تصور و تصدیق را میپذیرد اما می گوید برای اینکه علم به هر چیز ارزشی بیش از صرفاً صوری داشته باشد، باید الهام الهی صورت گیرد. به نظر او امداد الهی، شناخت شیء را چنان که هست برای آدمی میسر میکند».(همان) این سخن سهروردی در منطق کتاب تلویحات است که انسان با روح قدسی تأیید میشود و شیء را چنان که هست می بیند.(همان) کلمات او به این ترتیب است: «الا این یؤید ابن البشر بروح قدسی یریه الشیء کما هو»(سهروردی، 1334: 2) روح القدس همچنین با عنوان «واهب العلم و التأیید» نیز مطرح شده است که علاوه بر این وظایف، دارای خودآگاهی محض نیز هست.(سهروردی، 1380 ج2: 201) «علم حضوری، ویژگی معرفت شناسانه علم در الهام بوده و شامل تصور شیء همراه با تصدیق بیواسطه آن است. معرفتشناسی اشراقی توسط علم حضوری، از نظریه مشایی متمایز میگردد».(ضیایی، 1391: 134-135) «از دیدگاه سهروردی، انسان برای شناخت یک شیء به تحلیل آن نمیپردازد(کاربرد روش تصور و تصدیق) بلکه با درک شهودی از واقعیت کلی و سپس تحلیل شهودی آن به شناخت نائل میشود. معنای سخن سهروردی این است که حکمت اشراق بر مشاهده و تجربیات عرفانی از کل واقعیت مبتنی است نه فقط تعریف اشیاء متعدد».(همان: 128)
همان طور که ملاحظه میشود، سهروردی تصور و تصدیق نزد مشایین را نقد میکند و چنانکه میدانیم تصور و تصدیق در حکمت نظری دارای نقش پایهای و نخستین است. او در بحث تصور و تصدیق به شهود و عرفان و مکاشفه متوسل میشود که با حوزه عمل و حکمت عملی مرتبط است وعنصر الهام را در این بحث دخالت میدهد و همانطور که ذکر شد، مستلزم علم حضوری و شناخت نفس است. تمام آنچه که ذکر شد، نشان دهنده اهمیت عمل و حکمت عملی حتی در تصور و تصدیق، نزد سهروردی است.
2-2. خط مشی عملی سهروردی
درباره زندگی عملی سهروردی میتوان در دو بخش اخلاق و سیاست سخن گفت و به این مطلب پرداخت که او در هر یک از این دو بخش چگونه عمل کرده است. بررسی شرح حال سهروردی و نظریات او در باب اخلاق و سیاست و چگونگی عملکرد او در باب نظریات خویش پایبندی او به حکمت عملی و اهمیت آن را نزد او آشکار می کند. در باب پرداختن به زندگی و شرح حال اندیشمندان دو شیوه میتوان در پیشگرفت، یکی مراجعه به شرح حالی است که نویسنده درباره خویش نگاشته است و دیگری مراجعه به شرح حال آنان است که توسط دیگر نویسندگان به جز خود اندیشمند به رشته تحریر درآمده است. در شیوه اول اگر شخص، خود شرح حالی از خویش نوشته باشد، میتوان به آن نوشته مراجعه کرد، اما در صورت نبود چنین اثری، گاه میتوان در آثار او چنین مطالبی را یافت که در نوشتار حاضر نیز از این شیوه استفاده شده و همچنین به شرح حال سهروردی که توسط دیگر نویسندگان تألیف شده نیز استناد شده است.
2-2-1. اخلاق
نحوه معرفی سهروردی توسط شهرزوری، نشاندهنده شیوه عملی زندگی او و سیر و سلوک و ریاضتهای اوست: «العالم الفاضل الکامل شهاب المله و الدین المطلع علی الاسرار الالهیه و الراقی إلی العوالم النوریه».(شهرزوری، 2007: 375) شهرزوری در نزهة الارواح و روضة الافراح که به زندگی عملی سهروردی نیز پرداخته درباره پایبندی او به حکمت عملی میگوید: اما در حکمت عملی «فانه کان من السابقین الاولین»(همان: 378) «به صورت قلندران زندگی میکرد، ریاضاتی را بجا میآورد که ابنای زمان از انجام آن عاجز بودند. هفتهای یکبار افطار میکرد و میزان طعامش بیش از پنجاه درهم نبود و اگر در طبقات حکما سیر کنی زاهدتر از او و یا فاضلتر از او نمی یابی».(همان)
سهروردی در صغر سن به طلب علم و حکمت به مراغه و اصفهان مسافرت کرد و به نواحی متعدد سیر و سفر نموده و با صوفیه مصاحبت داشت و از آنها بهره برد، و در نفس خود به تفکر پرداخت و با ریاضات و خلوات و افکار به جانب نفس خود متوجه و مشغول گشت، تا آنکه به غایت مقامات حکما و نهایت مکاشفات اولیاء رسید.(همان) «جای هیچ تردیدی نیست که سهروردی در طلب حکمت گام برمیداشته و در جستجوی حقیقت بوده است. ولی آنچه او میجست نه در مدرسه مراغه بود و نه در مدرسه اصفهان».(دینانی، 1388: 68) او در جستجوی مشارکی مطلع بود و مسافرتهای پررنج و پرماجرای او به دیاربکر و شام و روم به منظور کسب حکمت، نشاندهنده همین امر است.(همان) سخن سهروردی در این باره که در انتهای کتاب المشارع و المطارحات بیان شده، از این قرار است: «اگر سیر به سوی حق در این زمان منقطع نشده بود، تا این حد متأسف نبودم، سن من در این زمان نزدیک به سی سال است و بیشتر عمر خود را در سفر و در جستجوی مشارکی مطلع گذراندهام، اما کسی را نیافتم که خبری از علوم شریفه داشته باشد و یا به آن علوم ایمان داشته باشد».(سهروردی، 1380، ج1: 505) او پس از این سخنان، وصیت خود را مطرح میکند و در آن به انقطاع به سوی خدا و مداومت بر تجرید توصیه میکند (همان) و همانطور که در آثار سهروردی ذکر شده، لازمه رسیدن به امور مذکور، اعتدال قوای برزخی و استعلا و استیلای بر آنها است که در حیطه حکمت عملی میگنجد. با توجه به آنچه ذکر شد از نظر سهروردی مشارک مطلع کسی است که بر عمل سعی و تاکید کند و از اهالی تجرید باشد.
همچنین شهرزوری درباره مقام سهروردی در سیر و سلوک و زندگی عملیاش میگوید که او به نهایت مقام اخوان تجرید رسیده بود. اخوان تجرید دارای مقامی هستند که در آن مقام قادرند هر صورتی را که میخواهند ایجاد کنند و بایزید و حلاج نیز به این مقام رسیده بودند.(شهرزوری، 2007: 379)
درباره تأکید سهروردی بر حکمت ذوقی و حکمت عملی باید گفت که شهرزوری نقل میکند از او پرسیدند که تو افضلی یا بوعلی؟ گفت: در حکمت بحثی مساویام با او یا بزرگتر از او، اما از نظر کشف و ذوق من برترم: «و بلغنی ان الشیخ سُئِل: أیّما أفضل أنتَ ام أبوعلی بن سینا؟ فقال إما أن نتساوی أو أکون أعظم منه فی البحث، إلّا أنّی أزید علیه بالکشف و اللذوق...»(همان: 381)
همچنین شهرزوری درباره سهروردی میگوید: «به دنیا التفات نداشت و اهتمام اندک به آن میورزید و به پوشیدنیها و خوردنیها توجهی نداشت و ریاست و بزرگی برایش مهم نبود ... و بیشتر عباداتش گرسنگی و بیداری فکر در عوالم الهی بود و توجه چندانی به خلق نداشت و بسیار سکوت میکرد و مشغول به احوال خود بود....صاحب کرامات و آیات بود».(همان: 378)
سهروردی در مقدمه حکمةالاشراق میگوید «حقایق و مطالب این کتاب برای من نخست از راه فکر حاصل نشده، بلکه حصول آن به امر دیگری(کشف و شهود که با ریاضات و مجاهدات حاصل میشود: شهرزوری، 1380: 20) بوده است».(سهروردی، 1380 ج2: 10) همانطور که قبلا ذکر شد سهروردی ذوق را ارجح از بحث میداند به نحوی که خود آن را تجربه کرده است و در باب آن توضیح میدهد که این شیوه، شیوهای نزدیکتر، منظمتر و کمرنجتر از بحث دارد.(همان) همچنین همان طور که ذکر شد، سهروردی برای کسی که خواهان فهم کتاب حکمةالاشراق است شرط ریاضت چهل روزه که عبارت است از کم خوردن و کم خفتن و به طور کلی، کم توجهی به دنیا قایل می شود(همان: 258) و بدیهی است که این صفات را خود نویسنده این کتاب نیز باید دارا باشد چنانکه خود نیز ذکر کرده که این مطالب کتاب برای او از طریق غیر فکر حاصل شده و روح القدس این مطالب را بر قلب او القا کرده است.(همان: 259)
شهرزوری برخی سخنان سهروردی را جمعآوری کرده و در کتاب نزهةالارواح گنجانده و بخش اعظمی از این سخنان در باب زندگی عملی و توصیههای سهروردی در این باب است که بنا به گفته خود سهروردی و نیز شهرزوری، سهروردی خود نیز بر این توصیهها بسیار پایبند بود. سخنان مذکور، از این قرار است: «هر گاه نفس خود را از اشتغال زیاد حفظ کردی و به امور ضروری بدن توجه کردی و خود را به مرتبه کمال علم رساندی، به تحقیق به فضایل بسیاری دست مییابی. و بر تو باد تسبیح الهی و اوراد و قطع خواطر ردیه. و چون قطع خاطر کردی به آن مرتبه قانع مشو، بلکه خود را به مراتب بالاتر از آن برسان، واگرنه تو را به آن چیزی سوق میدهد که ملایم طبع تو نیست».(شهرزوری، 2007: 386) همچنین «گرسنگی و بیداری دو رفیق نیکو هستند که دشمنان الله تعالی را از قوای دیوی و حیوانی ضعیف میسازند و دزدی را از دزدان قوی، دور میدارند».(همان: 390) و نیز «بنده شکم و فرج در دو جهان به لعنتی گرفتار است که در نهایت آنچه را که عقل میتواند به آن دست یابد، منقطع میکند و ایشان را به برازخی سوق می دهد که پُر از عذاب است».(همان: 391)
هدف سهروردی این نبود که مانند ابن سینا در علم بحثی استاد شود و در این حد باقی بماند(کمپانی زارع، 1393: 16) بلکه «او قصد داشت مانند حکمای خسروانی و عرفای الهی راهی به درون داشته باشد و در این موطن به کشف حقایق نائل آید».(همان) «بخش مهمی از حیات سهروردی را باید در مواجهه او با صوفیان و عارفان مورد بررسی قرار داد».( کمپانی زارع، 1393: 17)
2-2-2. سیاست
آن طور که سلوک سهروردی در زندگی عملی او و نیز سخنان محققان نشان میدهد، سهروردی تنها به ارائه نظرات سیاسی اکتفا نکرده، بلکه در جهت پیشبرد نظرات خویش به نحو عملی نیز گام برداشته و نحوه مرگ او نیز گواه بر این امر است.
همانطور که در باب ارجحیت شیوه ذوقی بر شیوه بحثی ذکر شد، سهروردی درباره شخص شایسته حکومت، تأله را بر بحث ترجیح میدهد و هر چند که در ابتدا، شخص متوغل در بحث و تأله را شایسته حکومت میداند اما در ادامه، متذکر این نکته میگردد که در صورت نبود چنین فردی، شخص متوغل در تأله، شایسته جانشینی خداوند در زمین خواهد بود. (سهروردی، 1380 ج2: 11-12) این سخن سهروردی بیانگر این امر است که «عارف غیر فیلسوف از فیلسوف غیر عارف، افضل بوده و حکمت ذوقی برتر و بالاتر از حکمت بحثی میباشد».(ابراهیمی دینانی، 1388: 90) او در آثار دیگرش نیز هرگاه از سیاست و ویژگیهای حاکم سخن میگوید، بر حکمت عملی و سلوک حاکم و ارتباط او با غیب بیش از هر چیز دیگر تأکید دارد (سهروردی، 1380 ج3: 185-188) و معتقد است حکومت معتبر در پیوند با تدبیر الهی است.(ضیائی، 1380: 53) تأکید سهروردی بر تأله و فره کیانی درباره شخص شایسته حکومت نیز خود گواه بر ارجحیت و تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری است زیرا همان طور که در سخنان سهروردی آمده، تأله یا خداگونگی و نیز فره کیانی جز با عمل نیک حاصل نمیشود.(سهروردی، 1380 ج3: 185-188)
در باب ارتباط مرگ او با بحث سیاست باید گفت، به نظر میرسد آنچه که سبب قتل سهروردی شد فراتر از مسائل مذهبی بود و آن اتهام دخالت در حکومت و سیاست توسط سهروردی بود که سبب شد صلاح الدین ایوبی فرمان قتل او را صادر کند.(کمپانی زارع، 1393: 21) بر اساس اذعان برخی معاصران سهروردی، به نظر میرسد او قصد داشت تا نظریه حاکم حکیم (یا پادشاه-فیلسوف: ر.ک: افلاطون، جمهور،1384: 365) را از صرف نظریهبودن خارج کند و به آن تحقق خارجی ببخشد.(کمپانی زارع، 1393: 20) میتوان گفت سهروردی با سخنان و عمل خویش درصدد بود هر دو قسم نظر افلاطون را مبنی بر اینکه یا پادشاهان فیلسوف شوند و یا فیلسوفان پادشاه گردند (افلاطون، 1384: 365) جامعه عمل بپوشاند. بعضی نویسندگان (شمس تبریزی و موحد به نقل از ابن خلکان) بر اساس برخی سخنان سهروردی، این طور استنباط کردهاند که سهروردی داعیه حکومت داشت و خود را به دلیل برخورداری از علم بحثی و تاله در حد اعلای آن، شایسته حاکمیت میپنداشت. (نصری 1379: 349)
او ضمن مجالست با چند تن از حاکمان وقت (ملک ظاهر، پسر صلاح الدین ایوبی و امیر سلجوقی، علاءالدین کی قباد) به منظور انتقال نظرات خویش در این باب به آنان، اقدام به نگارش رسالاتی (پرتونامه و الواح عمادی) برای آن حاکمان نیز میکند.(ضیایی، 1380: 50) او در این رسالات، ویژگیهای حاکم مطلوب خویش را ذکر میکند. در الواح عمادی از دو تن از پادشاهان ایرانی -افریدون و کیخسرو- به عنوان کسانی که به نور تایید رسیدند سخن میگوید. این دو پادشاه را میتوان الگوهایی دانست که سهروردی به عنوان حاکمان مطلوب خویش از آنها یاد میکند و آنها را دارای ویژگیهای اخلاقی و عرفانی والا میداند که عبارتند از دارا بودن نفس قوی، تعظیم و تقدیس حق، ارتباط با عالم مثال و عدلگستری که به سبب این ویژگیها، نفوس بر آنها تعظیم میکردند و ماده از آنها منفعل میشد.(سهروردی، 1380 ج3: 185-188) در انتهای رساله پرتونامه نیز بیان میکند «به کسی که حکمت بداند و بر تقدیس و سپاس نورالانوار مداومت کند، خرّه کیانی اعطا میشود و رئیس طبیعی عالم میگردد و از عالم اعلی به او نصرت میرسد و سخنش در عالم علوی شنیده میشود».(همان: 81).
نتیجهگیری
حکمت عملی سهروردی را میتوان مجموعه سه بخشی متشکل از فرائض و سنن، اخلاق و عرفان دانست. زیرا او آنجا که از اخلاق و سیاست سخن میگوید بر انجام فرائض و سنن دین اسلام تاکید میکند و نیز اعتدال ارسطویی را متذکر میشود و همچنین علاوه بر این موارد، بر ریاضت و ارتباط با عالم مثال و تأله و ذوق تأکید میکند و آن را بخصوص برای حاکم حکیم ضرروری به شمار میآورد. همانطور که سهروردی ذوق و تأله را در روش اشراقی خویش عنصری اساسی میداند این عنصر در حکمت عملی او نیز برجسته است و بر این اساس میتوان حکمت عملی او را حکمت عملی اشراقی نامید. سهروردی در آثار خویش تنها به دو شاخه حکمت عملی -اخلاق و سیاست- پرداخته و در باب تدبیر منزل تنها به ذکر نام آن و تعریف مختصری از آن در رساله تلویحات اکتفا کرده است.
سهروردی از تکلفات بیش از حد مشائین و تأکید بر بحث و ذهن گریزان است و مشائین را به جهت پرداختن بیش از حد به این امور نقد میکند. او بر عمل تاکید میکند و عمل و نظر در اندیشه او جداییناپذیرند. در آثار سهروردی شواهد و دلایلی موجود است که از آن میتوان به ارجحیت حکمت عملی بر حکمت نظری رسید. هر چند که سهروردی حکمت نظری را از نظر زمانی، مقدم بر حکمت عملی میداند، اما با توجه به دلایل و شواهدی در اندیشههای مکتوب او و نیز خط مشی عملیاش میتوان به تقدم بالشرف حکمت عملی نسبت به حکمت نظری در مکتب اشراقی او دست یافت.
در نوشتار حاضر برای تقدم بالشرف حکمت عملی بر حکمت نظری با توجه به اندیشههای مکتوب سهروردی پنج دلیل ارائه شده است. 1. سهروردی روش ذوقی و تأله را برتر از روش بحثی میداند زیرا معتقد است شیوهای منظمتر و نزدیکتر است. با توجه به برتری روش ذوقی و تأله نزد سهروردی و ارتباط مستقیم حکمت ذوقی و تأله با عمل و نیز با توجه به اینکه تأله و ذوق از عناصر اساسی در حکمت عملی سهروردی است میتوان به تقدم بالشرف حکمت عملی بر حکمت نظری در نزد او دست یافت. 2.او ذکر را بر فکر مقدم دانسته و آن را دارای تأثیری عظیم میداند. از آنجا که ذکر در حیطه عمل است و فکر در حیطه نظر و حکمت نظری و نیز با توجه به اینکه سهروردی این مطلب را در بخش مربوط به اخلاق و تخلق به اخلاق خداوندی آورده که در حوزه حکمت عملی است میتوان تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری را نتیجه گرفت. 3.جنبه عملی علمالنفس یا خودشناسی سهروردی که میتوان از آن با عنوان علمالنفس اشراقی یاد کرد، قویتر از جنبه نظری آن است، زیرا بخش اعظم سخن و تاکید او در این موضوع، در باب ارائه طریق عملی در چگونگی مهار قوای نفس و نیز استیلای بر آنها و حاکمشدن بر آنها است، هم در رسالات و هم در داستانهای رمزیاش و میتوان گفت یکی از اهداف مهم او در نوشتن داستانهای رمزی همین مطلب است. 4."حکمت" در اندیشه سهروردی تنها از طریق نظر و اندیشه صرف حاصل نمیشود، بلکه او خود ذکر میکند که مطالب حکمةالاشراق برای او از طریق ذوق و کشف و شهود حاصل شده و ذوق و کشف در ارتباط مستقیم با عمل است. حکمت حقیقی از طریق روش ذوقی و تأله حاصل میشود. حکیم در نظر او کسی است که با عالم انوار در ارتباط باشد. حکمای مورد نظر او تنها در بحث توقف نکردهاند بلکه اخلاق و عرفان و کشف و ذوق و به طور خلاصه عمل، برای آنان دارای ارجحیت است. 5.تصور و تصدیق مشائین از جمله مباحثی است که سهروردی به نقد آن پرداختهاست. او عنصر الهام الهی و علم حضوری و تجربه عرفانی را در تصور و تصدیق معتبر میداند و بر عمل حتی در یکی از پایهایترین مباحث نظری نیز تاکید میکند.
در باب خط مشی عملی سهروردی باید گفت که او در حکمت عملی از سابقین بود و متحمل ریاضاتی سخت میشد و آنطور که خود بیان میکند دریافت مطالب حکمت اشراق نیز در اثر این ریاضات و کشف و ذوق بوده و نشان از ارتباط مستقیم حکمت ذوقی با عمل دارد. او در سیاست نیز علاوه بر ذکر نظراتش در باب برتری تأله بر بحث برای حاکم در صدد است حاکمان را با این نظریه آشنا کند یا شخصی متأله را بنا بر بیان برخی محققین بر کرسی حاکمیت نشاند و نظریه پادشاه- فیلسوف را عملی گرداند.
همانطور که نوشتار حاضر نشان میدهد، حکمت عملی نسبت به حکمت نظری دارای تقدم بالشرف است، حال با توجه به این نتیجه سوالی به عنوان فرضیهای که نیازمد تحقیقی دیگر است میتواند مطرح شود و آن اینکه این تقدم بالشرف چه آثار و نتایجی در سه زیرشاخه حکمت عملی یعنی اخلاق، تدبیر منزل و سیاست خواهد داشت؟ به عنوان مثال با توجه به تاکید سهروردی بر بحث خودشناسی و بخصوص تاکید او بر این بحث در حوزه عمل میتوان این سوال را مطرح کرد که خودشناسی عملی چه تاثیری در اخلاق، تدبیر منزل و سیاست و فراتر از آن چه تأثیری در حوزه نظر و حکمت نظری خواهد داشت؟
در پاسخ به سؤالات فوق میتوان گفت، آنچه در بدو امر به نظر میرسد این است که سهروردی میگوید در هر نقشی که هستید یا هر نقشی را میخواهید به عهده بگیرید ابتدا اخلاقی باشید و پایبند به آن باشید. ابتدا به اعتدال و تعادل دست پیدا کنید و سپس به طور تخصصی در حوزه علم یا مسئولیتی خاص قدم بگذارید. تجربه کنید و بیازمایید و سپس بپذیرید و به طور خلاصه، تقلید نکنید. ارجح دانستن عمل بر نظر، منجر به ضمانت اجرایی بخصوص در حوزه سیاست نیز می شود. با خودشناسی عملی، شخص میتواند بر قوا استیلا یابد و مهار این قوا را در دست گیرد و به تعادل و اعتدال در قوا برسد و با پیشبرد خودشناسی عملی، همانطور که سهروردی در بستانالقلوب ذکر کرده نسبت به غیر نیز شناخت پیدا کند و خدا و انسانهای دیگر و جهان را نیز بشناسد. پاسخ دقیقتر به این سوال، نیازمند تحقیقی جداگانه در این حوزه است.
[i] . این مقاله، برگرفته از رساله دکتری نویسنده مسئول مقاله است.
References
Shaikh Ishragh . Vol. 3. Edited by Seyyed Hosein Nasr. Tehran: Pazhouheshgāhʾolūme Ensānī va Motaleʾat Farhangī . [In Persian].
Edited by Dr. Maghsoud Mohammadī and Ashraf Alīpour, Qom;
Hagh Yavarān. In Arabic].